دیگه خدا هم انگار با بشر قهر کرده.

دیگه امید خدا هم ناامید شده.

وقتی یه نوزاد به دنیا میاد خدا هنوز از بشر نا امید نشده.

الان دیگه خدا نا امیده.چون دیگه بچه ای به دنیا نمیاد.بشر از بودن خودش خسته شده.دیگه به بقای خودش فکر نمیکنه.

قدیما عشقا پاک نون برکت سفره ها اما برکت بود. دلا کینه نداشتن عشق فقط عشق بود نه هرزگی.دروغا هم راست بود نه به دنیای این دوره که حتی راستشم دروغه. حتی برای بودن خودت باید ضمانت داشته باشی.

خدا هم دیگه ثروتشو همین جوری خرج بشر نمیکنه.

این روزا اول پوله بعد خدا

همه ارباب رعیت کدخدا

دلیل چرخش زمین نیست جاذبه

پوله که زمینو میچرخونه جالبه

خدا بیدار شو یه آدم باهات حرف داره

نکنه تو هم به فکر اینی که چی صرف داره؟

چه حکایت غریبی.

نمیدونم چرا نمیتونم با گذشته و رفتنش کنار بیامو فراموشش کنم و راحت ازش بگذرم و ببخشمش.

خوبیهاشو با بدترین شکل تموم کرد و رفت.

تازه میفهمم چقدر غریبه بود با من و دلم.

خدایا اگر روزی فراموش کردم خدای بزرگی دارم تو فراموش نکن بنده کوچکی داری......با نوازشی.....و یا تلنگری آرام .....

وجودت را...همراهیت را....مهربانی و بزرگیت را برایم یاد آوری کن.

2 روزه یه بغض تلخی راه گلومو گرفته میخوام خالیش کنم نمیتونم. خیلی دلم گرفته واسه همه چی.

دور از همه مشغول کار شدم. تحمل میکنم این سختیهارو اما باید همه چیرو حل کنم.

صبرمو باید بیشتر از این کنم.واسم این چیزا نباید مهم باشه.به خاطر چیزای کوچیک کم بیارمو ضعف خودمو نشون بدم.اما سپردم به خدا یه جایی نشونشون بده.تلافیشو سرشون در میارم.

فقط یه چیزو فهمیدم که دل نباید واسه هر کی سوزوند. هر کی قدر این چیزارو نمیدونه.تازه میذارن به حساب وظیفت.

خدایا فکر نکن تا تو هستی من کم میارمو جا میزنم. اگه تو پشتمو خالی نکنی.

نمیدانم چرا نمیتوانم فراموشت کنم؟؟؟ چرا نمیتوانم با نبودنت کناربیایم .

هر روز تو را در دگری میبینم با اینکه نیستی اما دلم همیشه هوای حضورت را دارد. کاش بودی و دلم سرگشته نبود.

هر روز صدایت نگاهت که به یادم میاید مرا آزار میدهد.

با اینکه رفته ای و هر شبت را تن به آغوش دگری میسپاری و تمام بدیهایت را به من نشان میدهد زمانه اما باز هر وقت به یاد چشمانت میوفتم اشک حلقه چشمانم میشود.

اعتراف میکنم هنوزم دوستت دارم و نمیخواهم تو را با دیگری قسمت کنم.

کاری کن تا فراموشت کنم.

چرا بدیهایت را نمیتوانم فراموش کنم؟؟؟؟؟ و هنوز دل به عشق دروغین و پوچ تو بسته ام.با اینکه نمیبینمت و ازم سالهاست دوری و دلم را آزرده ای باز چرا دوستت دارم نمیدانم.هنوز منتظر معجزه ای هستم تا شاید تو را به من باز گرداند این زمانه.ا

این خیالی بیش نیست.

باز هم منتظر میمانم بیایی.